بنام خدا
امروز برخی از مدعیان روشنفکری دینی، موضوع مهم خلافت و امامت را در حد مسألهای تاریخی میدانند و بحث و گفت و گو دربارهی آن را سبب اختلاف بین مسلمانان قلمداد میکنند و همواره روی سخن آنان با شیعه است و به سایر فرق مسلمین کاری ندارند و دانسته یا ندانسته ( البته عمدتاً دانسته و به عمد) از دیگر فرق جانب داری میکنند.
برآنیم تا درنقد آنان، به چند نکته مهم اشاره کرده و جایگاه مسألهی مهم امامت را در بیان قرآن کریم و احادیث بیان نماییم:
نکتهی 1: این گونه افراد معمولاً کسانی هستند که پیامبری پیامبر را در ارتباط با جهان غیب و عالم دیگر نمیدانند و تمامی مسائل مذهب را به نحوی توجیه مادّی و زمینی مینمایند و از این روی بالاترین قضاوتشان دربارهی پیامبر صلی ا... علیه و آله و سلم این است که او مصلح و نابغهای بوده است. و بهترین سخنشان در احکام دین این که بایستی با ملاکهای مادی و زمینی سازش کند. پس تاریخی دیدن امامت و اهمیت ندادن به آن، مربوط به بینش چنین افرادی در اصل دین و ماهیت نبوت میشود که دینداران این مبنا را نپذیرفته و دین را مسألهای الهی و غیبی میشناسند. و اما این که ادعا میکنند طرح چنین مسائلی موجب اختلاف میان مسلمین است؛ در پاسخ آنان میگوییم: اگر به راستی در پیشنهاد خود خیر خواهید، مسلمین را وادار کنید که با پذیرش حقیقت به محور حق چرخیده، وحدت را بر اساس اعتراف به حق ایجاد کنند نه این که به بسیاری از مصادیق حق جلوهی باطل دهند تا بتوانند وحدتی موقت و غیر اساسی به دست آورند.
نکتهی 2: توجه به معنی و جایگاه امامت، نشان گر اعتقادی بودن این اصل است. در قرآن کریم آمده: « هنگامی که خداوند، ابراهیم را باوسایل گوناگونی آزمود؛ و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: « من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم» ابراهیم عرض کرد:« از دودمان من (نیز امامنی قراربده)» خداوند فرمود:« پیمان من، به ستمکاران نمی رسد( و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند. »(1)
از آیه کریمه استفاده می شود که امامت عهدی از سوی خداوند و مقامی است که لازمهی آن عصمت و به جعل و نصب خداوند تحقق میپذیرد.
در حدیث مشهور ثقلین تعبیرات به گونهای است که نشان میدهد امام به ضمیمهی قرآن کریم، جانشین پیامبر صلی ا... علیه و آله وَ سَلَم در نبوت و رسالت است و آن دو هرگز از هم جدا نمیشوند و با هم از دین نبوی حکایت میکنند.
پیامبر صلی ا... علیهِ وَ آله وَ سَلَم فرمود: « اِنّی تارک فیکٌم الثَقَلَینِ کِتابَ ا... وِ عِترَتی اَهلَ بَیتی. اٌنظروا کَیفَ تَخلفونی فیهما»(2)
و درحدیثی از امام کاظم علیه السلام آمده « الامامه هِیَ النور». امام، نایب و جاینشین تمامی ابعاد و شئون پیامبر صلی ا... علیه و آله و سلم است به جز یک نشان که رسول گرامی آن را مکرر استثناء فرموده و آن شأن نبوت تشریعی است که
میفرمود « یا عَلی اَنتَ منی بمنزله هارون من موسی الاّ اِنَهٌ لانبی بعدی» و نیز او در طول بیست و اندی سال پیامبری خود، مقامات امام علی علیه السلام را گوشزد فرمود و شئون و فضایل مهم او را همچون ولایت در تکوین، ابلاغ متن دین، تبیین و تفسیر قرآن و احکام، زمامداری و حکومت جامعه، علم غیب و عصمت، شجاعت و پهلوانی و ... تذکر داد.
نکتهی 3: اهمیت مسألهی امامت علی علیه السلام تا بدان جاست که در قرآن کریم آیات فراوان بر آن نزول یافته از جمله:
1- انّما و لیّکم و رسوله و الّذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون.3
(( سرپرست و رهبر شما تنها خدا و پیامبر صلی ا... علیه و آله و سلم است و آنان که ایمان آورده، نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند))
تمام تفاسیر و اکثر تفاسیر اهل تسنن اتفاق دارند بر این که آیه ی کریمه دربارهی علی علیه السلام است آن هنگام که در نماز و حال رکوع زکات دادند.4
2- اطیعوا ا... و اطیعوا الرسول و اولی الا مرمنکم5
ای ایمانیان ا زخدا اطاعت کنید وفرمان رسول و صاحبان امر را گردن نهید.)) طبق تفاسیر؛ اولی الامر امامان ( معصوم) می باشند.6
نکتهی 4: زمینههای پیشین و صابت امامت علی علیه السلام ، نایب و منوب عند بایستی سنخیت کامل و شباهت تام با هم داشته باشند. از این روی پیامبر صلی ا... علیه و آله و سلم از پیش، او را در بستر مهر و محبت و در فضای جان و خانهی خویش تربیت و با روحیات و اخلاقیات خویش مأنوس فرمود. در این زمینه علی علیه السلام خود در خطبهی قاصعه چنین حکایت میکند:7 شما میدانید مرا نزد رسول چه مقام است؟ و خویشاوندیام با او در چه نسبت است: آن گاه که کودک بودم، مرا در دامان خود مینهاد و بر سینهی خویش میفشرد و در بستر خودم میخوابانید و تنم را به تن خویش میسود و بوی خوش خود را به من میبویانید و گاه چیزی را میجوید سپس آنان را به من میخورانید. از من دروغی در گفتار ندید و خطایی در کردار نیافت. و من در پی او بودم - در سفر و حضر- چنان که شتر بچه در پی مادر. هر روز برای من ا زاخلاق خود نشانهای برپا میداشت و مرا به پیروی آن میگماشت. او هر سال در غار حراء خلوت میگزید و من او را میدیدم و کسی جز من وی را نمیدید. آن هنگام جز خانهای که رسول خدا صلی ا... علیه و آله و سلم و خدیجه سلام ا... علیها در آن بودند در هیچ خانهای مسلمانی راه نیافته بود و من سومین آنان بودم.
روشنایی وحی و پیامبری را میدیدم و بوی نبوت را میشنودم. من هنگامی که وحی بر او فرود آمد، نالهی شیطان را شنیدم. گفتم: ای فرستادهی خدا! این آوا چیست؟ گفت: این شیطان است که از آن که او را بپرستند نومید شده است. همانا تو می شنوی آن چه را من می شنوم، می بینی آن چه را من می بینم، جز این که تو پیامبر نیستی و وزیری و بر راه خیرمی روی.))
هم چنین می بینیم در هنگام نزول آیه ی: (( وَ انذِر عَشیرَتَکَ الاَقرَبین))8 پیامبر اکرم صلی ا... علیه و آله و سلم سه بار اعلام فرمود که: شما عشیره و خویشان منید و همانا خداوند پیامبری بر نیا نگیخت مگر آن که ا زخاندان او برادر و وزیر و وارث و وصی و جانشین برایش برپا کرد. پس کدامتان با من بیعت می کند که برادر و وارث و وصی من باشد و نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی گردد مگر این که پیامبری پس از من نخواهد بود: پس خویشان سکوت کردند. سپس فرمود: یکی از شما به پا خیزد و الا از غیر شما خواهد بود و شما پشیمان خواهید شد. پس علی علیه السلام به پا خاست. حضرت فرمود: نزدیک آی. پس نزدیک آمد و دهان علی را باز کرد و از آب دهانش در دهان او ریخت و نیز بر دوش و سینهی او سود. ابولهب گفت: بد بخششی به پسر عمویت کردی که دهان و صورتش را پر از آب دهان خود نمودی! پیامبر صلی ا... علیه و آله و سلم فرمود: او را ا زحکمت و دانش سیراب نمودم.
این رویدادها و صدها رویداد دیگر در طول پیامبری آن حضرت نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام نشان تربیت آن حضرت برای احراز مقام الهی امامت و خلافت است.
این بود چند نکتهای دربارهی جایگاه مسألهی مهم امامت در بیان قرآن کریم و احادیث.
به یاری خداوند تعداد دیگری از این نکات همراه با فرازهایی از خطابهی پیامبر صلوات ا... علیه و آله در غدیرخم در شمارههای آتی این ماهنامه به چاپ خواهد رسید.
----------------------------------
1- بقره / 124
2 -کافی/جلد 1
3-مائده/55
4-مجمعالبیان/3/209
5-نسا/59
6-مجمع البیان/3/64
7-نهج البلاغه فیض/خطبه234
8-شعرا/214