سلام
فرا رسیدن مه مبارک رمضان رو به همه شیعیان عالم تبریک و تهنیت عرض میکنیم
برگرفته از کتاب یاد محبوب ، جلد سوم
سوال:
توقیعات چیست و صحّت صدور آنها از سوی حضرت بقیّة الله علیه السلام چگونه مشخص می شود؟
جواب :
توقیع در لغت به معنای امضاکردن و مهر کردن نامه است. توقیع السلطان یعنی طغرای پادشاه.
در اصطلاح شیعی، نامه هایی است که مورد امضای امام می باشد که برخی کلماتِ خودِ آن امام است و برخی املای آن حضرت و نوشتۀ اشخاص مورد اطمینان ایشان.
در دوران سخت دو غیبت صغری و کبری ، ارتباط مستقیم با امام عصر علیه السلام امکان ندارد. برخی از یاران امام علیه السلام از طریق توقیعات پیامهای حضرت را به مردم ابلاغ می کردند.
از باب نمونه:
شیخ مورد اطمینان ابوعمرو عَمری – که رحمت خدا بر او باد- گوید:
ابن ابی غانم قزوینی و گروهی از شیعیان دربارۀ ( جانشین) حضرت عسکری علیه السلام اختلاف کردند. ابن ابی غانم گفت ابو محمّد ( امام عسکری علیه السلام) از دنیا رفت و جانشینی ندارد. بعد درهمین باره نامه ای نوشتند و به ناحیۀ مقدسه فرستادند و اختلاف خود را بازگو نمودند. جواب نامۀ آنها به خط آن حضرت – که درود خدا بر او و پدرانش باد- رسید:به نام خداوند بخشایندۀ مهربان
« خداوند ما و شما را از فتنه ها محفوظ دارد و به ما و شما روح یقین موهبت فرماید و از فرجامی زشت و بد پناه دهد!همانا خبر شک و شبهۀ گروهی از شما در دین به من رسید و از تردیدی که دربارۀ اولیای امرشان به دل آنان راه پیدا کرده است خبردار شدیم. از این جهت به خاطر شما ، نه به خاطر خودمان اندوهگین گشتیم و دربارۀ شما، نه دربارۀ خودمان ، بدحال شدیم؛ زیرا که خدا با ماست و با بودن او نیازی به دیگری نداریم و حق با ماست و از این که کسی از ما برگردد ترسی نداریم. ما ساخته شده های پروردگارمان هستیم و آفرینش بعد از ما ساخته شده های ماست. »(1)
ملاحظه می کنیم که در اینجا حضرت دربارۀ حقانیت جانشینی و امامت خود تصریح کرده اند.
نمونۀ دیگری که در قرن اخیر است توقیعی است که به سوی سیّد ابوالحسن اصفهانی صادر شده، توسط شیخ محمّد شریعت شوشتری که متن آن چنین است که:« قُل لَه : أرخِص نَفسَک ، وَ اجعَل مَجلِسَکَ فی الدِّهلیز، وَاقضِ حوائِجَ الناس ، نَحنُ نَنصُرُکَ.»
« به او بگو: خودت را برای مردم ارزان کن ( در دسترس همه قرار بده). محلّ نشستنت را دهلیز خانه انتخاب کن و حاجت های مردم را برآور؛ ما یاری ات می کنیم.»(2)دلیل صحّت صدور توقیّعات از سوی حضرت بقیّة الله أرواحنا فداه مورد اعتماد بودن شخصیّت نایبان و راویان آن هاست که تمامی دانشوران و هم عصران ، به وثاقت آنان تصریح کرده اند.
راوی توقیع اوّل « ابو عمرو عثمان بن سعید عَمری» است. دربارۀ او به کلمة الامام المهدی، صفحۀ 139 و در مورد راوی دوم « سیّد ابوالحسن اصفهانی» به صفحۀ 559 همین کتاب مراجعه شود.
دلیل دیگر صحّت انتساب این توقیعات به حضرت ولیّ العصر علیه السلام پیش گویی هایی است که در پاره ای از آنها آمده است.
به عنوان نمونه :
علی بن حسین بن بابویه با ابوالقاسم حسین بن روح ملاقات و از او سوالاتی کرد. سپس نامه ای را برای حسین بن روح نوشت که توسط علی بن جعفربن اسود برای او فرستاد و خواست که نامه اش را- که در آن اشتیاق خود را به داشتن فرزندی ابراز کرده بود- به محضر صاحب الامر که درود خدا بر او باد برساند. آن حضرت در جوابش نوشت:« ما برای تو این مورد را از خداوند خواستیم و دعا کردیم. به زودی دو پسر نیکوکار و خوب روزی تو خواهد شد.»
چندی بعد، ابوجعفر و ابو عبدالله متوّلد گردیدند. ابو عبدالله حسین بن عبید الله می گفت: از ابوجعفر( شیخ صدوق) شنیدم که می گفت: من به دعای حضرت صاحب الامر علیه السلام متولّد شده ام و به این، افتخار و مباهات می نمود.(3)
نمونۀ دیگر:
ابوغالب احمدبن محمّد بن زُراری گفت: مدّتی قبل نامه ای به آن حضرت نوشتم و درخواست کردم که قطعه ملک مرا(به هدیه) بپذیرد و آن موقع مقصودم تقرّب و نزدیکی به خداوند عزیز و بزرگ نبود؛ بلکه مایل بودم با نوبختی ها آمیزش و رفت و آمد داشته باشم و در شئون و مناصب دنیوی در ردیف آنان قرار گیرم.پس جوابم داده نشد. در این مطلب اصرار کردم. آن حضرت به من نوشت:« اِختَر مَن تَثِقُ بِه فَاکتُبِ الضَّیعَةَ بِاسمِهَ فَانَّکَ تَحتاجُ إلَیها.»
«کسی را که به او اطمینان داری برگزین و ملک را به نام او ثبت کن ؛ زیرا بدان محتاج خواهی شد.»پس آنرا به نام ابوالقاسم موسی بن الحسن زجوزجی برادرزادۀ ابوجعفر- که خدا او را بیامرزد- ثبت نمودم، زیرا که مورد اطمینان من بود و میزان دیانت و دارایی او را می دانستم.
چندی نگذشت که بادیه نشینان مرا اسیر کردندو ملکی را که داشتم غارت کردند و حدود هزار دینار از غلّات و چهارپایان و وسایلم را بردند.مدّتی در اسارت ایشان بودم تا آنکه خودم را به صد دینار و هزار و پانصد درهم خریدم و حدود پانصد درهم برای مزد مأموران و فرستادگان نیز از من گرفتند. آن گاه که از چنگ آن ها خلاص شدم ، به آن ملک نیازمند شدم و آنرا فروختم.(4)
می بینیم که در تمام این موارد پیش گویی امام أرواحنا فداء به وقوع پیوسته و صحّت صدور توقیعات تأئید گردیده است.
ش
تقوی در روایات اهل بیت
:
-------------------------------------------------------------------
1- آل عمران ، آیه 120
2- طلاق ،آیه 2
3- احزاب ، آیات 70 و 71
4- آل عمران ، آِیه 76
5- مائده ، آیه 27
6- حُجرات ، آیه 13
7- انفال ، آیه 29
8- مریم ، آیه 71
راه وصال تقوا است!؟
امام زمان عجل الله تعالی فرجه فرمودند:
« هر یک از شما باید عملی انجام دهد که سبب نزدیکی به ما و جذب محبّت ما گردد؛ و باید دوری کند از کرداری که ما نسبت به آن،ناخوشایند و خشمناک می باشیم، پس چه بسا شخصی در لحظه ای توبه کند که دیگر به حال او سودی ندارد و نیز او را از عقاب و عذاب الهی نجات نمی بخشد.»(1)
از خصوصیات یاران اهل بیت علیهم السلام داشتن تقوا و اخلاق نیکو است و همین پرهیزگاری و حُسن خلق است که موجب نزدیکی و جذب محبّت امام عصر علیه السلام می گردد.
امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی فرمودند: «هرکس که بودن در شمار یاران قائم او را شادمان سازد، باید به انتظار باشد و باید با پرهیزگاری و اخلاق نیکو رفتار کند. پس اگر اجلش فرا رسد و امام قائم علیه السلام پس از درگذشت او قیام کند، بهرة او از پاداش برابر پاداش کسی است که آن حضرت را درک کرده باشد . پس بکوشید و منتظر باشید ، گوارا باد شما را ای گروه بخشوده.»(2)
به راستی در رعایت تقوا و حُسن خلق چه سرّی نهفته است که انسان را درشمار منتظران و یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه در می آورد.
در ابتدای سخن به بررسی حقیقت تقوا می پردازیم. تقوی از وقایه به معنای نگهداشتن و پرهیز است و شرعاً به معنای بازداشتن خود از هرچه زیان آخرتی دارد ، به اینکه پرهیز کند از مخالفت پروردگار در اوامر و نواهی او ؛ وقتی از امام صادق علیه السلام راجع به معنای تقوا سوال شد ، حضرت فرمودند:« هر جا امر خدا هست حاضر باشی و جائیکه نهی خداست حاضر نباشی.»(3) یعنی امرهای خدا را بجا آورنده و نهی های او را ترک کننده باشی. بنابراین تقوی را دو جهت است: اوّل اکتساب طاعات و امتثال اوامر الهی، به اینکه سعی کند واجبی از او ترک نشود ( و واجب عبارتست از امری که در انجام ندادنش سخط و خشم پروردگار عالم است) و در مرتبه دوم سعی کند مستحبات را تا آنجا که بتواند ترک نکند ( و مستحب عملی است که در بجا آوردنش ثواب است ولی در ترکش عقاب نیست.)
جهت دوم تقوی اجتناب از محرمات و ترک نواهی پروردگار است به اینکه در محرمات و نواهی او از چیزهائی که بجا آوردنش موجب خشم و سخط او است خودداری نمایند ( حرام عملی است که در انجام دادنش عقوبت است ) و در مرتبه دوم سعی کند مکروهات را نیز ترک نماید( مکروه کاری است که انجام ندادنش بهتر و ترک آن مطلوب شارع مقدس است ولی در انجام آن گناهی نیست.)
کسی که طالب سعادت و مقام شامخ تقوی است باید که جهت دوم تقوی را که پرهیز از محرمات و گناهان است بیشتر اهمیّت دهد زیرا اگر از محرمات پرهیز کرد عمل او به هر کمی و کوچکی که باشد پذیرفته شده و او را به خداوند نزدیک می گرداند. امام صادق علیه السلام فرمودند:« کفایت می کند با نیکوکاری از دعا ، آنچه طعام را از نمک کفایت می کند» (4) یعنی چنانچه برای گوارا شدن طعام مقدار مختصری نمک طعام بس است، برای مستجاب شدن دعا هم اگر شخص متقّی باشد مختصر دعایی کافی است.
در ادامه به اهمیّت تقوا از منظر قرآن و اهل بیت علیهم السلام خواهیم پرداخت.
-------------------------------------------------------------------
1- بحار الانوار ، جلد 53 ، صفحه 176
2- بحار الانوار ، جلد 52 ، صفحه 140 و الغیبه النعمانی ، باب 11 ، حدیث 16 ، صفحه 200
3- سفینه البحار، جلد 2 ، صفحه 678
4- عده الداعی ، صفحه 293
سلام
اعیاد شعبانیه را به همه عاشقان ائمه معصومین علیه السلام تبریک و تهنیت عرض می کنیم.
آلالـــــه نو دمیـــــده، چیــــــــــدن دارد آواز فــــــــرشتگـــــان شنیــــــدن دارد
میلاد حسین است و ابوالفضل و علـی یک مـاه و دو آفتــــــــــاب دیــــــدن دارد
از پدری فانی ، اعتراف دارنده به گذشت زمان ، زندگی را پشت سر نهاده – که در سپری شدن دنیا چاره ای ندارد – مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان ، و کوچ کنندۀ فردا ، به فرزندى آرزومند،آرزومند چیزى که هرگز بدست نمىآید، و درراهى گام مىنهد که دیگران در آن گام نهادند و هلاک شدند!
در دنیا هدف بیماری ها، در گرو روزگار و در تیررس مصائب ، گرفتار دنیا ، بازرگان غرور، اسیر مرگ ، هم سوگند رنجها ، همنشین اندوهها ، آماج بلاها ، به خاک در افتادۀ خواهشها و جانشین گذشتگان است. پس از ستایش پروردگار ، همانا گذشت عمر و چیرگی روزگار و روی آوردن آخرت، مرا از یاد غیر خودم باز داشته و تمام توجه مرا به آخرت کشانده است ، که به خویشتن فکر می کنم و از غیر خودم رویگردان شدم ، و نظرم را از دیگران گرفت و از پیروی خواهشها بازگرداند، و حقیقت کار مرا نمایاند، و مرا به راهی کشاند که شوخی بر نمی دارد و به حقیقتی رساند که دروغی در آن راه ندارد. و تو را دیدم که پارۀ تن من بلکه همۀ جان منی ، آنگونه که اگر آسیبی به تو رسد به من رسیده است و اگر مرگ به سراغ تو آید ، زندگی مرا گرفته است ، پس کار تو را کار خود شمردم و نامه ای برای تو نوشتم تا تو را در سختی های زندگی رهنمون باشد. حال من زنده باشم یا نباشم.
پسرم! هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت و توانایی رو به کاستی رفت، به نوشتن وصیّت برای تو شتاب کردم، و ارزش های اخلاقی را برای تو برشمردم. پیش از آنکه اجل فرا رسد و رازهای درونم را به تو منتقل نکرده باشم ، و در نظرم کاهشی پدید آید چنانچه در جسمم پدید آمد، و پیش از آنکه خواهشها و دگرگونی های دنیا به تو هجوم آورند، و پذیرش و اطاعت مشکل گردد؛ زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آمادۀ پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود.
پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آنکه دل تو سخت شود، و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد تا به استقبال کارهایی بروی که صاحبان تجربه ، زحمت آزمون آنرا کشیده اند و تو را از تلاش و یافتن بی نیاز ساخته اند، و آنچه از تجربیات آنها نصیب ما شد، به تو هم رسیده و برخی از تجربیّاتی که بر ما پنهان مانده بود برای شما روشن گردد.
پسرم! درست است که من به اندازۀ پیشینیان عمر نکرده ام، امّا در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکی از آنان شده ام، بلکه با مطالعۀ تاریخ آنان ، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بوده ام ؛ پس قسمت های روشن و شیرین زندگی آنان را از دوران تیرگی شناختم، و زندگانی سودمند آنان را با دوران زیانبارش شناسایی کردم، سپس از هر چیزی مهم و ارزشمند آنرا ، و از هر حادثه ای زیبا و شیرین آنرا برای تو برگزیدم و ناشناخته های آنان را دور کردم ، پس آنگونه که پدری مهربان نیکی ها را برای فرزندش می پسندد، من نیز بر آن شدم تو را با خوبی ها تربیت کنم، زیرا در آغاز زندگی قرار داری ، تازه به روزگار روی آورده ای، نیّتی سالم و روحی با صفا داری .....
فرازهایی از نامۀ امیرالمومنین علی علیه السلام به فرزندشان امام حسن علیه السلام
ازامام صادق علیه السلام از پدرش حدیث شده که فرمودند:
« پدرم علی بن الحسین علیه السلام به من فرمود: پنج کس را در نظر داشته باش و با آنها همراه و هم صحبت و رفیق راه مشو، من گفتم : پدرجان آنها چه کسانند؟ فرمود: بپرهیز از همراهی و رفاقت با دروغگو زیرا او به منزلۀ سرابی است که دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور سازد، و بپرهیز از رفاقت با فاسق زیرا او تو را به لقمه ای از خوراکی یا کمتر از آن بفروشد، و بپرهیز از رفاقت با بخیل زیرا او دست از کمک به تو بوسیلۀ مالش آنگاه که تو بینهایت بدان نیازمندی بردارد، و بپرهیز از رفاقت با احمق زیرا او می خواهد به تو سود رساند و به واسطۀ حماقتش به تو زیان رساند و بپرهیز از رفاقت با قاطع رحم زیرا من یافتم او را که در سه جای قرآن لعن شده است : خدای عزوجل فرموده است:« پس آیا امید دارید که هرگاه به سرپرستی گمارده شدید، آن که تبهکاری کنید در زمین و قطع رحم کنید، آنانند که خداوند لعنتشان کرده پس کرشان ساخت و چشمهای آنها را کور کرد»( سورۀ محمّد ،آیه 23) و نیز فرموده است:« آنانکه می شکنند پیمان خدا را پس از بستنش و می بُرند آنچه خداوند دستور داده که پیوند باشد ، و در زمین فساد کنند، برای آنان لعنت است و بدی آن سرای.» ( سورۀ رعد، آیۀ 24) و در سورۀ بقره آیه 27 فرموده است:« آنان که پیمان خدا را پس از بستنش بشکنند و آنچه را خدا دستوربه پیوندش داده ببُرند و در زمین فساد کنند ، همانا آنان از زیانکاران هستند. »
اصول کافی ، جلد 4، کتاب الایمان و الکفر، باب همنشینی با گناهکاران ، حدیث 7
منجات
» سپاس خداوند را که با بخشش عطایای پیوسته و تکمیل نعمت های پی در پی اگر ایشان را از معرفت حمد خویش باز می داشت، همه در نعمت او مستغرق بودند بی آنکه شکر او را بجا آرند، و به فراخی از روزی او بهره مند می گشتند بی آنکه سپاس گذارند.
» و اگر چنین بودند از حد انسانی بیرون رفته ، از چهارپایان به شمار می آمدند، چنان که در کتاب محکم خود وصف ایشان کرد : « نیستند آنها مانند چهارپایان بلکه گمراهتر».
» سپاس خداوند را که خود را به ما شناسانید و شکر خویش را الهام فرمود و درهای معرفت را بر ما گشود که پروردگار خود را شناختیم و ما را به توحید خالص رهبری کرد و از انکار و شک دور داشت.
» سپاسی که تا زنده باشیم از سپاس گزاران او باشیم و چون عمر به پایان رسد ، سوی رضا و عفو او بشتابیم.
» حمدی که تاریکیهای عالم برزخ برای ما به سبب آن روشن گردد و راه رستاخیز را هموار سازد و جای ما را در موقف گواهان رفیع گرداند، روزی که هرکس پاداش رنج خویش را بیند و بر کسی ستم نشود، روزی که دوستان و بستگان به کار نیایند و کسی یاری کس نکند.
» حمدی که تا اعلاعلیین بالا رود و در نامه مرقوم گردد و نزدیکان بارگاه قدس بر آن گواهی دهند.
» حمدی که ما را از آتش دردناک الهی آزاد ساخته در پناه خدای کریم محفوظ دارد.
» حمدی که بدان نیک بخت شویم و در زمرۀ نیک بختان و دوستان او باشیم و در سلک کشتگان راه حق به شمشیر دشمنان محشور گردیم. « إنَّه وَلیٌ حمید»
بنام خدا
تازه اومدیم و سعی داریم که حالا حالا ها بمونیم!
فعلاً همین
یاحق